عصر یک روز پاییزی با شیرینی زبان مدادی
یه عصر پاییزی رفتم خونه مادربزرگم، طبق معمول چای داغش آماده بود، اما این دفعه یه شیرینی جدید کنار چای گذاشته بود؛ اسمش “زبان مدادی” بود. همون اولین تکه ای که ازش چشیدم، منو برد به خاطرات قدیم، طعمش مثل شیرینیهای بچگی بود، اما با یه ظاهر شیک و متفاوت. همینطور که شیرینی میخوردم، به این فکر بودم که چطور این شیرینی خاص میتونه تو مهمونیام غوغا کنه. شک ندارم که تو هم عاشق این طعم و حس میشی!