عصر یک روز پاییزی با شیرینی زبان مدادی

عصر یک روز پاییزی با شیرینی زبان مدادی

یه عصر پاییزی رفتم خونه مادربزرگم، طبق معمول چای داغش آماده بود، اما این دفعه یه شیرینی جدید کنار چای گذاشته بود؛ اسمش “زبان مدادی” بود. همون اولین تکه ای که ازش چشیدم، منو برد به خاطرات قدیم، طعمش مثل شیرینی‌های بچگی بود، اما با یه ظاهر شیک و متفاوت. همینطور که شیرینی می‌خوردم، به این فکر بودم که چطور این شیرینی خاص می‌تونه تو مهمونیام غوغا کنه. شک ندارم که تو هم عاشق این طعم و حس می‌شی!

ادامه مطلب

یک روز خوشمزه کنار دریا: ماجرای عاشقی با قطاب

ماجرای عاشقی با قطاب

یه روز عصر بود. از اون روزهایی که هوا عالیه و نه خیلی گرم هست و نه خیلی سرد. تصمیم گرفتم یه کمی از شلوغی شهر فاصله بگیرم و خودمو بسپرم به آرامش دریا.اما یه چیزی توی این تجربه منو غافلگیر کرد؛ بله، یه بسته قطاب که تو کیفم بود! بذارین براتون بگم چی شد که این قطاب‌ها با من به دریا اومدن و چطور یه روز معمولی رو تبدیل کردن به یکی از بهترین خاطراتم.

ادامه مطلب

سفری با باقلوا لوزسنتی از قزوین تا کانادا

سفری با باقلوا لوزسنتی از قزوین تا کانادا

سال‌هاست که در کانادا زندگی می‌کنم، اما باقلوای لوز سنتی از قزوین، یک لحظه خاص از اتصال به سرزمین مادری را به من یادآوری کرد. این لحظه هدیه‌ای بی‌قیاس از دوستم بود که من را به عطر و طعم ایرانِ دور از من، نزدیک کرد.

ادامه مطلب